1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

توماج و تتلو؛ تصویر تمام‌قد یک حکومت در دو سرنوشت متضاد

شهلا شفیق
۱۴۰۳ اردیبهشت ۹, یکشنبه

همزمان با صدور حکم اعدام برای توماج صالحی، دومین جلسه دادگاه امیر تتلو نیز برگزار شد. از نظر شهلا شفیق، نویسنده و جامعه‌شناس، سرنوشت این دو خواننده رپ، به‌رغم تفاوت‌هایشان، تصویری روشن از جمهوری اسلامی را نمایش می‌دهد.

https://p.dw.com/p/4fGio
تصویری از توماج صالحی با پس‌زمینه عکسی از امیر تتلو در دادگاه انقلاب اسلامی
صدور همزمان حکم اعدام توماج صالحی و برگزاری دادگاه تتلو تصویری روشن‌تر از عملکرد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نشان می‌دهدعکس: DW

در نخستين هفته ارديبهشت، در همان حال که حکم اعدام توماج صالحی خشم و اعتراض گسترده افکار عمومی ايرانيان را برانگيخت، جلسه دوم دادگاه تتلو هم برگزار شد. با قرار دادن اين دو صحنه در يک قاب، تصويری مکمل از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی را می‌بينيم. از سوی ديگر، سرنوشت متضاد اين دو خواننده مشهور رپ، چشم‌اندازی به ويژگی‌های وضعيت ايران می‌گشايد. پس بيایید از نزديک به اين قاب نگاه کنيم.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

عکس‌های تتلو در جلسه دوم دادگاه بی‌نياز از هر شرح و تفسير، فرجام غم‌انگيز راهی را که او پيمود به نمايش می‌گذارند. تتوهايش هنوز باقی مانده‌اند تا بال‌زدن‌های او از قفس تا قفس را روايت کنند. تتلو می‌گفت خالکوبی يک شير پرهيبت روی کاسه سرش تصويری از واقعيت خود اوست که شيری زندانی در قفس جمهوری اسلامی و مجوز و مردم است. براستی هم برای گرفتن مجوز به هر سر خم کردنی تن داده و حاضر شده بود رپ تبليغی هم برای جمهوری اسلامی بخواند تا بتواند آوازش را بخواند. مدح قفس به اميد پرواز. تناقضی تباه. وهمی باطل. مثل انبوه تناقض‌های ضايعی که در گندچاله‌های ساخته جمهوری اسلامی رشد می‌کنند. قدرقدرتی‌های کاذب، الدروم بلدروم‌های بی‌مايه و رنگ‌های پر نيرنگ.

امیر تتلو در دادگاه جمهوری اسلامی
عکس‌های تتلو در جلسه دوم دادگاه فرجام غم‌انگيز راهی را که او پيمود به نمايش می‌گذارندعکس: Mizan/dpa/picture alliance

تتلو که عميقا با اين تضادها دست به گريبان بود. اين هنجارهای ناهنجار را بی‌پرده می‌گفت و می‌خواند. و عاقبت رشته‌های سخت‌بافته همين تناقض‌ها، او را که بر تنش خالکوبی کرده که هيچ کس جز خدا نمی‌تواند قضاوتش کند، به بيدادگاه جمهوری اسلامی کشانيد.

اينک او تن به قضاوت حاکمانی سپرده که به نام خدا آحاد ملت را از حقوق اوليه انسانی محروم کرده‌اند و هر گونه حق‌طلبی و دادخواهی را به خاک و خون می‌کشند.

روشن است که حاکمان از نمايش غم‌انگيز محاکمه تتلو بهره می‌گيرند. اما "کمدی سياه" حکم اعدام توماج به چه کار اينان می‌آيد؟

در ابتدا بگويم که لفظ "کمدی سياه" که خواننده مشهور ايرانی مهدی يراحی به کار برده، يکی از دقيق‌ترين توصيف‌ها درباره صدور حکم اعدام برای توماج صالحی است. مهدی يراحی که خود طعم تلخ بگير و ببند را چشيده است به خوبی می‌داند که اينگونه احکام برای نمايش دادن قدرت سرکوبگری حکومت و ارعاب معترضان صادر می‌شوند. توماج هم در اشاره‌اش به اين حکم، با بيان اجتناب از اعلام محتوای آن، همين نکته را به نوعی ديگر بيان کرده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

افزون بر اين، وکيل او ذکر کرده که محتوای پرونده و جرائم ادعایی قاضيان حکومتی هيچگونه تناسبی با حکم اعدام ندارد و پس احتمال لغو يا تعديل آن وجود دارد. در اين ميان پرسش مهم اين است که اين کمدی سياه که سال‌هاست روی صحنه است، به واقع نشانگر چه چيز است؟ درباره جمهوری اسلامی و جامعه ايران به ما چه می‌گويد؟

به ديده من، اين پديده نمايشگر ويژگی کنش‌های مقاومت اجتماعی و سياسی تحت حکومت جمهوری اسلامی است. ناسازگاری بنيادی الگوهای ايدئولوژيک اين نظام با نيازها و خواست‌های اکثريت ايرانيان سبب شده که در متن تحميل و ترويج دوگانگی رفتار و کردار (همان تقيه معروف)، افراد و گروه‌های اجتماعی راه‌های سرپيچی از فرامين حکومت را بجويند و مدام شيوه‌های تازه‌ای برای نافرمانی خلق کنند. از سال‌های پايانی دهه شصت شاهد گسترش اين پديده هستيم. در اين دهه، جمهوری اسلامی، به مدد جنگ با عراق، سرکوب خونين مخالفان را پيروزمندانه به انجام رسانيد و جامعه مدنی را بيش و کم به سکوت سوق داد. پس از آن اما، با آشکار شدن روز افزون ناکارآمدی حکومت در پاسخگویی به نيازهای بنيادی کشور و مردم، شاهد تحولی هستيم که آن را چنين خلاصه می‌کنم: در ايران، اتفاق‌های "زيرزمينی"، روی زمين رخ می‌دهد. اختراع اینترنت و گسترش شبکه‌های مجازی نیز به این تحول کمک شایانی می‌کند. غرضم از اين کلام فشرده، بيان اين واقعيت دربرگيرنده است که در ايران سال‌هاست مردم روزانه کدهای اسلاميستی را زير پا می‌گذارند و مرز ممنوعه‌های حکومتی را به لطايف‌الحيل درمی‌نوردند.

توماج صالحی
توماج صالحی، از شاخص‌ترين چهره‌های رپ اعتراضی در ایران، به اعدام محکوم شده استعکس: toomajofficial/Instagram

انفجار نافرمانی در انقلاب "زن زندگی آزادی" خواست شمار بی‌شماری از مردم ایران را برای رهایی از این نظام پیش چشم جهانیان نهاد. صحنه موسيقی ايران طی این دهه‌ها به روشنی اين روند را بازتاب می‌دهد.

محمدرضا شجريان که آثارش علی‌رغم محبوبيت مردمی و اشتهار بين‌المللی در ميان ممنوعه‌ها قرار گرفتند، به درستی می‌پرسيد در کجای دنيا موسيقی و شعر مجوز می‌خواهد؟ تجربه اين هنرمند بزرگ و ديگر چهره‌های خلاق موسيقی نشان داد و می‌دهد که مجوز حاکمان ملاک اقبال مردم به آنان نيست. از شواهد غير قابل انکار اين امر، توجه روزافزون نسل‌های بعد از انقلاب به هنرمندانی است که جمهوری اسلامی از صحنه بيرون راند و به تبعيد و انزوا کشانيد.

علاوه بر اين، شاهد ناکامی قطعی حکومت در پرورش هنرمندان مکتبی هستيم، تا آنجا که نوحه‌خوانان و مداحانشان هم دست به سرقت از ترانه‌های خواننده‌های ممنوع نظير هايده می‌زنند. ممنوعيت صدای زنان هم گرچه ظلمی بزرگ به خوانندگان زن بوده و هست، ولی نتوانسته مردم را از شنيدن آواز آنان باز دارد. در اين صحنه نيز مقاومت زنان ديدنی و ستودنی است.

در اين شرايط، موسيقی رپ ايرانی، از زمان برآمدش در پايان دهه هفتاد، محمل بيان احساسات و افکار و آرزوهای جوانان شده که عمدتا با سبک زندگی تحميلی از سوی حاکمان سازگار نبود و نيست. در چنين متنی، رپ اعتراضی با بيان صريح سياسی هم سر بر آورده که توماج صالحی از شاخص‌ترين چهره‌های آن است. کلام او بيانگر آگاهی‌اش از ضديت ذاتی نظام حاکم با آزادی و عدالت است که اميد به اصلاح را بی‌معنا می‌کند. او نه تنها حاکمان را آماج اعتراض کوبنده‌اش قرار می‌دهد، بلکه بی‌عملی و انفعال در برابر صاحبان قدرت را نيز به نقد می‌کشد و صلای مبارزه سر می‌دهد.

حکومت، با به بند کشيدن توماج، به شيوه مالوفش می‌کوشد او را بشکند و به توبه بکشاند. اما پس از آزادی از اولين حبس، توماج باز صدا بلند می‌کند و شکست استراتژی سرکوبگران را پيش چشم می‌گذارد. اگر حاکمان شبح طناب دار را بر فراز سرهای معترضان افراشته نگاه می‌دارند، توماج اين رشته قتال را که دهه‌هاست صدای حق‌خواهان را در گلو خفه کرده مورد خطاب قرار می‌دهد تا به خون آنان که برابر جباران ايستادند قسم بخورد که قاتلان حاکم راه فرار ندارند. تا پای بفشارد که «من، تمام من، تمام من، تمام مام». و به هموطنانش ندا دهد که «ما بی‌کرانيم».

حاشا که حاکمان بتوانند اين صدا را به بند کشند.

مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.

توماج صالحی از نمای نزدیک؛ گفت‌وگو با نگین نیکنام

شهلا شفیق جامعه‌شناس و نویسنده ساکن فرانسه و از دریافت‌کنندگان نشان لژیون دونور
پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر